اگر نبود عهد و مسئولیتى که خداوند از علماء ..
بسم الله الرحمن الرحیم
قبول خلافت توسط امیرالمومنین در چه شرایطی بود؟
همان ها که دور امام را گرفتند در زمان خلافتش چه کردند؟
حجت و دلیل امام برای قبول خلافت چه بود؟
ارزش دنیا در نزد علی علیه السلام ؟
شعله ای از آتش زبانه کشید و فرو نشست!
خطبه شقشقیه # بخش پایانی
حضرت در خطبه سوم می فرمایند:
...ازدحام فراوانى که همچون یالهاى کفتار بود مرا به قبول خلافت وا داشت، آنان از هر طرف مرا احاطه کردند،
چیزى نمانده بود که دو نور چشمم، دو یادگار پیغمبر حسن و حسین زیر پا له شوند[1]، آن چنان جمعیت به پهلوهایم فشار آورد که سخت مرا برنج انداخت و ردایم از دو جانب پاره شد
مردم همانند گوسفندانى (گرگ زده که دور تا دور چوپان جمع شوند) مرا در میان گرفتند،
اما هنگامى که به پا خاستم و زمام خلافت را به دست گرفتم، جمعى پیمان خود را شکستند ، گروهى (به بهانههاى واهى) سر از اطاعتم باز زدند و از دین بیرون رفتند و دستهاى دیگر براى ریاست و مقام از اطاعت حق سر پیچیدند (و جنگ صفین را براه انداختند)
گویا نشنیده بودند که خداوند مىفرماید: «سرزمین آخرت را براى کسانى برگزیدهایم که خواهان فساد در روى زمین و سرکشى نباشد، عاقبت نیک، از آن پرهیز کاران است» (سوره قصص: 83)
چرا خوب شنیده بودند و خوب آن را حفظ داشتند، ولى زرق برق دنیا چشمشان را خیره کرده و جواهراتش آنها را فریفته بود
آگاه باشید بخدا سوگند، خدائى که دانه را شکافت ، و انسان را آفرید، اگر نه این بود که جمعیت بسیارى گرداگردم را گرفته، و به یاریم قیام کردهاند، و از این جهت حجت تمام شده است، و اگر نبود عهد و مسئولیتى که خداوند از علماء و دانشمندان (هر جامعه) گرفته که در برابر شکمخوارى ستمگران و گرسنگى ستمدیدگان سکوت نکنند، من مهار شتر خلافت را رها مىساختم و از آن صرف نظر مینمودم و آخر آن را با جام آغازش سیراب مىکردم (آن وقت) خوب مىفهمیدید که دنیاى شما (با همه زینتهایش) در نظر من بى ارزشتر از آبى است که از بینى گوسفندى بیرون آید.
هنگامى که امیر المؤمنین علیه السلام به این جاى سخن رسید، مردى از اهالى عراق برخاست، و نامهاى بدستش داد او همچنان نامه را نگاه مىکرد (پس از فراغت از نامه)، ابن عباس گفت اى امیر مؤمنان چه خوب بود، سخن را از جائى که رها کردى ادامه مىدادى ولى امام علیه السلام در پاسخش فرمود:
«هیهات» اى پسر عباس «شعله اى از آتش دل بود، زبانه کشید و فرو نشست»
ابن عباس مىگوید: بخدا سوگند من هیچگاه بر سخنى هم چون این گفتار تأسف نخوردم، که امام علیه السلام نتوانست تا آنجا که خواسته بود ادامه دهد.[2]
[1] - ترجمه ها و شرح های مختلفی از این بخش شده. عده ای گفته اند الحسنان منظور دو انگشت شصت حضرت بوده. بعضی این طور معنا کرده اند؛ ترس حضرت از بی احترامی به آنها بخاطر ازدحام جمعیت، عده ای طور دیگر. به هر حال با توجه به سن و سال امام حسن و امام حسین علیه السلام باید معنایی را اتخاذ کرد که از همه جامع تر باشد.
[2]ترجمه گویاوشرح فشرده اى برنهج البلاغه، آیت الله مکارم ،ج 1 ، صفحه ى 69