چرا از امام زمان علیه السلام غافلیم
شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۹:۳۹ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
از آن جا که غفلت از امام زمان منشأ در غفلت از یاد خدا دارد، و هر دو به یک
مطلب بر میگردد، باید گفت:در یک کلام علت اصلى اینکه انسانها بدون ترس و واهمه زندگى مى کنند، غفلت آنها از
مبدا و معاد خودشان است. به تعبیر دیگر دورى از یاد خدا و غفلت و ادبار قلب علت
اصلى بى خیالى و راحتى انسان در زندگى دنیوى است.
گفتنى است قلب انسان گاه اقبال به خدا و معنویات دارد و گاه پشت مى کند. چنان که در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده:» ان للقلوب شهوه واقبالا وادبارا (1)
البته هر قدر انسان مجاهده نفس بیشترى کند و با خدا و قرآن و اهل بیت (ع) انس بیشترى گرفته و دل از هواهاى نفسانى تخلیه کند به تدریج اقبالش بیشتر شده و به صورت ملکه راسخه در مى آید. آن گاه است که در همه حالات به یاد خدا و متوجه اوست و هیچ چیز نمى تواند او را از محبوب حقیقى باز دارد. این همان حالتى است که ازآن تعبیر به» نماز دائم «شده است:
خوشا آنان که الله یارشان بى به حمد و قل هوالله کارشان بى
خوشا آنان که دایم در نمازند بهشت جاودان ماوایشان بى
آرى واقعا گمشده انسان خدا است و تا انسان دریافت درست و حقیقى از مبدأ و معبود خود نداشته باشد، دلش آرام نمىگیرد. انسان به دنبال این حقیقت است که به نوعى حضور حق تعالى را در زندگى خویش احساس نماید و از این که مىبیند در بسیارى از موارد قادر نمىباشد که حضور او را در زندگى خویش ادراک نماید، به شدت غمگین مىشود و احساس مىکند که از او غافل و دور افتاده است.
اصلىترین راه رسیدن به احساس حضور خداوند در زندگى، چیزى جز معرفت صحیح و تصور و شناخت حقیقى از حق تعالى که همان هستى محض، فراگیرى و یکدانه عالم است، نمىباشد. با ادراک وجود حق تعالى است که انسان در مىیابد او حقیقت تمامى زندگى است، حقیقت انسان است و حقیقت هر چیزى است که وجود دارد.
اگر این حقیقت را باور نماییم و ببینیم که حق تعالى، همان هستى و وجودى است بر درون و بیرون ما احاطه دارد و هر چه که هست، هستىاش از او وابسته به اوست و تأثیر هر چیز از سوى اوست، در این صورت است که حضورش را در تمامى زندگى احساس مىنماییم و همچون حضرت ابراهیم (ع) از سوزندگى مشکلات و حسدها و حسرتها نمىهراسیم و گلستان شدن زندگى در میان آماج خطرات را به چشم مشاهده مىکنیم.
در هر صورت براى درمان غفلت اولین مرحله به تعبیر اصحاب سیر و سلوک «یقظه و بیدارى از خواب غفلت و توجه به غافل بودن خویش» مىباشد. خوشبختانه شما این احساس را دارید که ان شأالله شروع خوب و مبارکى برایتان خواهد بود. پس از آن مىبایست انسان عزم خود را جزم کرده و تصمیم قاطع بگیرد همیشه تابع خواست خداوند بوده و همواره در صدد انجام تکالیف الهى باشد. چه در امورى عبادى و چه در امور اجتماعى و دیگر ابعاد زندگى. هر قدمى که بر مىدارد و هر سخنى که مىگوید و هر برنامهاى که دارد نخست ببیند آیا رضاى خداوند در آن مىباشد یا نه و الا از آن صرف نظر نماید. در حدیثى آمده است: «کمال در این است که انسان خواستههایش را در مسیر الهى قرار دهد و نیرویش را در جهت رضایت حضرتش صرف کند. در مرحله اول باید انسان خود را مقید به انجام واجبات و ترک محرمات نماید و پس از مدتى که بدین کار عادت کرد و انجام آن برایش آسان شده خود را مقید به انجام مستحبات و ترک مکروهات نماید و گرنه چنین تقیدى در قدمهاى اولیه آثار سوئى به دنبال خواهد داشت. به هر حال رعایت تقوا و انجام تکالیف الهى در هر مرحلهاى خود زمینه ساز درک بیشتر و توفیق افزونتر و توجه و تقرب والاترى به ذات بارى تعالى خواهد بود. چنانکه در سوره «انفال آیه 29 آمده است: یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا و یکفر عنکم سیئاتکم و یغفر لکم و الله ذوالفضل العظیم اى اهل ایمان اگر پرهیزگار بوده و تقواى الهى پیشه کنید خداوند براى شما نیروى تشخیص حق از باطل قرار داده و بدىهاى شما را پوشانده و شما را بیامرزد و خداوند داراى فضل و رحمت بزرگ است. آرى اگر قدمهاى اولیه برداشته شود زمینهاى براى دریافت برنامه ادامه مسیر فراهم مىشود. به قول شاعر:
گر مرد رهى میان خون باید رفت از پاى فتاده سرنگون باید رفت
تو، پاى در راه نه و هیچ مترس خود راه بگویدت که چون باید رفت
و به تعبیر خداوند تبارک و تعالى در قرآن کریم: والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا کسانى که در راه ما تلاش نمایند ما ایشان را به راههاى خویش هدایت مىکنیم،(2).
براى تقویت این حرکت و رشد آن توجه به چند نکته لازم است:
1- پرهیز از مجالست و همنشینى با اهل دنیا و دور از معنویت. چه آنکه از رسول اکرم (ص) نقل شده است که فرمود: «به خاطر برخورد با اهل دنیا قلبم زنگار گرفته و مکدر مىشود و براى جبران آن روزى هفتاد مرتبه استغفار مىکنم». خداوند نیز در سوره «نجم آیه 29 «مىفرماید: فاعرض عن من تولى عن ذکرنا و لم یرد الا الحیوه الدنیا پس از کسانى که از یاد ما روى گرداندند و جز زندگى دنیا را نخواستند اعراض کن و روى بگردان.
2- محاسبه نفس که هر شب یا هر هفته و یا لااقل هر ماه گذشته خود را بررسى نماید و به تعبیرى به خود نمره بدهد. اگر کار شایستهاى انجام داده سپاسگزار بوده و از خداوند ادامه توفیق را بخواهد و اگر مرتکب خلافى شده استغفار نموده و تصمیم بر ترک آن بگیرد.
3- بهرهگیرى از ثقل اکبر و قرآن کریم و انس با آن. چه این که هم تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانیت بخشیده و معنویت مىدهد و هم آشنایى با معارف آن (هرکسى در حد خودش حتى در حد ترجمه) موجب رشد روحى مىباشد. زیرا معارف قرآن و آیاتش نسخههاییاست براى درمان دردها و مشکلات. گرچه در برداشت از آیات متشابه باید جانب احتیاط را پیشه کرد و آن را به اهلش واگذار نمود و گرنه ممکن است خود آن موجب گرفتارى گردد.
4- بهرهگیرى از ثقل اصغر و ائمه هدا (ع) و توسل به ایشان. باید توجه داشت که توسل به حضرات معصومین (ع) هم خود توجه به حق تعالى و عالم ملکوت است و هم زمینه ساز بهرهگیرى بیشتر از فیض ربوبى و کسب توفیقات بیشتر. بنابراین نمىتوان چنین پنداشت که به ائمه (ع) توسل داشتهایم ولى جوابى نگرفتهایم. زیرا همان توفیق توسل خود توجه به حق بوده است و مایه دورى از غفلت. پس خود جواب بوده است و چه بسا که همین روحیه کمال خواهى و به دنبال معنویت بودن از آثار و برکات همان توسلات باشد که باید ادامه یابد. چه بسیارند کسانى که از غفلت خود نیز غافلند و یا پس از توجه در صدد درمان بر نمىآیند. از این رو باید سپاسگزار نعمتها و معنویات به دست آمده بود و درخواست استمرار و افزایش آن را از خداوند داشت.
پىنوشت
(1)) نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 193 و 312
(2)) عنکبوت، آیه 69
گفتنى است قلب انسان گاه اقبال به خدا و معنویات دارد و گاه پشت مى کند. چنان که در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده:» ان للقلوب شهوه واقبالا وادبارا (1)
البته هر قدر انسان مجاهده نفس بیشترى کند و با خدا و قرآن و اهل بیت (ع) انس بیشترى گرفته و دل از هواهاى نفسانى تخلیه کند به تدریج اقبالش بیشتر شده و به صورت ملکه راسخه در مى آید. آن گاه است که در همه حالات به یاد خدا و متوجه اوست و هیچ چیز نمى تواند او را از محبوب حقیقى باز دارد. این همان حالتى است که ازآن تعبیر به» نماز دائم «شده است:
خوشا آنان که الله یارشان بى به حمد و قل هوالله کارشان بى
خوشا آنان که دایم در نمازند بهشت جاودان ماوایشان بى
آرى واقعا گمشده انسان خدا است و تا انسان دریافت درست و حقیقى از مبدأ و معبود خود نداشته باشد، دلش آرام نمىگیرد. انسان به دنبال این حقیقت است که به نوعى حضور حق تعالى را در زندگى خویش احساس نماید و از این که مىبیند در بسیارى از موارد قادر نمىباشد که حضور او را در زندگى خویش ادراک نماید، به شدت غمگین مىشود و احساس مىکند که از او غافل و دور افتاده است.
اصلىترین راه رسیدن به احساس حضور خداوند در زندگى، چیزى جز معرفت صحیح و تصور و شناخت حقیقى از حق تعالى که همان هستى محض، فراگیرى و یکدانه عالم است، نمىباشد. با ادراک وجود حق تعالى است که انسان در مىیابد او حقیقت تمامى زندگى است، حقیقت انسان است و حقیقت هر چیزى است که وجود دارد.
اگر این حقیقت را باور نماییم و ببینیم که حق تعالى، همان هستى و وجودى است بر درون و بیرون ما احاطه دارد و هر چه که هست، هستىاش از او وابسته به اوست و تأثیر هر چیز از سوى اوست، در این صورت است که حضورش را در تمامى زندگى احساس مىنماییم و همچون حضرت ابراهیم (ع) از سوزندگى مشکلات و حسدها و حسرتها نمىهراسیم و گلستان شدن زندگى در میان آماج خطرات را به چشم مشاهده مىکنیم.
در هر صورت براى درمان غفلت اولین مرحله به تعبیر اصحاب سیر و سلوک «یقظه و بیدارى از خواب غفلت و توجه به غافل بودن خویش» مىباشد. خوشبختانه شما این احساس را دارید که ان شأالله شروع خوب و مبارکى برایتان خواهد بود. پس از آن مىبایست انسان عزم خود را جزم کرده و تصمیم قاطع بگیرد همیشه تابع خواست خداوند بوده و همواره در صدد انجام تکالیف الهى باشد. چه در امورى عبادى و چه در امور اجتماعى و دیگر ابعاد زندگى. هر قدمى که بر مىدارد و هر سخنى که مىگوید و هر برنامهاى که دارد نخست ببیند آیا رضاى خداوند در آن مىباشد یا نه و الا از آن صرف نظر نماید. در حدیثى آمده است: «کمال در این است که انسان خواستههایش را در مسیر الهى قرار دهد و نیرویش را در جهت رضایت حضرتش صرف کند. در مرحله اول باید انسان خود را مقید به انجام واجبات و ترک محرمات نماید و پس از مدتى که بدین کار عادت کرد و انجام آن برایش آسان شده خود را مقید به انجام مستحبات و ترک مکروهات نماید و گرنه چنین تقیدى در قدمهاى اولیه آثار سوئى به دنبال خواهد داشت. به هر حال رعایت تقوا و انجام تکالیف الهى در هر مرحلهاى خود زمینه ساز درک بیشتر و توفیق افزونتر و توجه و تقرب والاترى به ذات بارى تعالى خواهد بود. چنانکه در سوره «انفال آیه 29 آمده است: یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا و یکفر عنکم سیئاتکم و یغفر لکم و الله ذوالفضل العظیم اى اهل ایمان اگر پرهیزگار بوده و تقواى الهى پیشه کنید خداوند براى شما نیروى تشخیص حق از باطل قرار داده و بدىهاى شما را پوشانده و شما را بیامرزد و خداوند داراى فضل و رحمت بزرگ است. آرى اگر قدمهاى اولیه برداشته شود زمینهاى براى دریافت برنامه ادامه مسیر فراهم مىشود. به قول شاعر:
گر مرد رهى میان خون باید رفت از پاى فتاده سرنگون باید رفت
تو، پاى در راه نه و هیچ مترس خود راه بگویدت که چون باید رفت
و به تعبیر خداوند تبارک و تعالى در قرآن کریم: والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا کسانى که در راه ما تلاش نمایند ما ایشان را به راههاى خویش هدایت مىکنیم،(2).
براى تقویت این حرکت و رشد آن توجه به چند نکته لازم است:
1- پرهیز از مجالست و همنشینى با اهل دنیا و دور از معنویت. چه آنکه از رسول اکرم (ص) نقل شده است که فرمود: «به خاطر برخورد با اهل دنیا قلبم زنگار گرفته و مکدر مىشود و براى جبران آن روزى هفتاد مرتبه استغفار مىکنم». خداوند نیز در سوره «نجم آیه 29 «مىفرماید: فاعرض عن من تولى عن ذکرنا و لم یرد الا الحیوه الدنیا پس از کسانى که از یاد ما روى گرداندند و جز زندگى دنیا را نخواستند اعراض کن و روى بگردان.
2- محاسبه نفس که هر شب یا هر هفته و یا لااقل هر ماه گذشته خود را بررسى نماید و به تعبیرى به خود نمره بدهد. اگر کار شایستهاى انجام داده سپاسگزار بوده و از خداوند ادامه توفیق را بخواهد و اگر مرتکب خلافى شده استغفار نموده و تصمیم بر ترک آن بگیرد.
3- بهرهگیرى از ثقل اکبر و قرآن کریم و انس با آن. چه این که هم تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانیت بخشیده و معنویت مىدهد و هم آشنایى با معارف آن (هرکسى در حد خودش حتى در حد ترجمه) موجب رشد روحى مىباشد. زیرا معارف قرآن و آیاتش نسخههاییاست براى درمان دردها و مشکلات. گرچه در برداشت از آیات متشابه باید جانب احتیاط را پیشه کرد و آن را به اهلش واگذار نمود و گرنه ممکن است خود آن موجب گرفتارى گردد.
4- بهرهگیرى از ثقل اصغر و ائمه هدا (ع) و توسل به ایشان. باید توجه داشت که توسل به حضرات معصومین (ع) هم خود توجه به حق تعالى و عالم ملکوت است و هم زمینه ساز بهرهگیرى بیشتر از فیض ربوبى و کسب توفیقات بیشتر. بنابراین نمىتوان چنین پنداشت که به ائمه (ع) توسل داشتهایم ولى جوابى نگرفتهایم. زیرا همان توفیق توسل خود توجه به حق بوده است و مایه دورى از غفلت. پس خود جواب بوده است و چه بسا که همین روحیه کمال خواهى و به دنبال معنویت بودن از آثار و برکات همان توسلات باشد که باید ادامه یابد. چه بسیارند کسانى که از غفلت خود نیز غافلند و یا پس از توجه در صدد درمان بر نمىآیند. از این رو باید سپاسگزار نعمتها و معنویات به دست آمده بود و درخواست استمرار و افزایش آن را از خداوند داشت.
پىنوشت
(1)) نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 193 و 312
(2)) عنکبوت، آیه 69